شنبه 30 تیر 1397
دوشنبه 25 تیر 1397
در قسمتی از " طعم گیلاس " کیارستمی :
«ناراحتی همه جور کشیده بودم، آخرش اونقدر ناراحت شده بودم که گفتم خودمو راحت کنم از این ناراحتی بابا چه خبره! صبح بود، تاریکی بود، پاشدم طناب برداشتم، انداختم پشت ماشین. برم قال قضیه را بکَنَم. برم خود کشی بکنیم!
رفتم آقا نزدیک خونه ما توتستان بود. طناب انداختم گیر نکرد…رفتم بالا طنابُ گیر دادم. یه چیز نرمی به دستم خورد. توت بود…آفتاب از بالای کوه زده بود. چه آفتابی! چه سبزه زاری! صدای بچه ها بود. گفتن درختُ تکان بده. دادم توت میخوردن. منم خوردم. آمدم خونه به زنم هم توت دادم. آقا یه توت منو نجات داد!…
تو دَم صبح طلوع آفتابُ نمی خوای ببینی؟ سرخ و زرد آفتابُ؟ موقع غروب دیگه نمیخوای ببینی؟ نمیخوای این ستاره ها را ببینی؟ شب مهتاب اون وقت قرص کامل ماه، دیگه نمیخوای ببینی؟ آب چشمهٔ خنک نمیخوای بخوری؟ دست و صورتِتُ با اون چشمه بشوری؟از مزه ی گیلاس میخوای بگذری؟ نگذر! من میگم رفیقتم نگذر!»
چهارشنبه 20 تیر 1397
شنبه 16 تیر 1397
شنبه 16 تیر 1397
یکشنبه 10 تیر 1397
سه شنبه 5 تیر 1397
سلام
امیررضا صافحیان هستم متولد فروردین ماه 1377 در نیشابور.
و مشغول به خواندن علوم کامپیوتر در شهید بهشتی تهران
که به همراه ' رفیق شماره ۱۱۱۱ ' این وبلاگ را می نویسیم !
بنده را نام خویشتن نبود
هر چه ما را لقب دهند آنیم !
"حضرت سخن-سعدی-"
------------------------
آنچـہ بر ما مے گذرد را در این وبگاه ببینید...
.:.:راستے صفحـہ هاے قبل رو هم چڪ ڪنیــــــــــد :.:.
------------------------
در گوشہ ای از تخت،مچالـہ
تنهایـے و اشعار معـــاصـر
نیمــــا و فــروغ و بهــبهــانے
هی گریہ بہ حالِ حالِ حاضِر !
#صافحیان
-------------------------
صرفا برای احتیاط :
استفادہ از اشعار و ترانـہ ها تنها باذكر منبع و اجازہ ے مولف آزاد است!
------------------------